صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم داداشمه گفتم کرم نریز پدر سگ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر سگ :|
مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه :))))
بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی :|
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/10/23 - 02:03
دیدگاه
anoshka

{-105-}

1392/10/23 - 02:05
hamed-alon

{-18-}

1392/10/23 - 02:09
msing

1392/10/23 - 02:09